داشته های انسان و تلاش

این که انسان برای کسب علم، مهارت، توانمندی، لذت و غیره تلاش کند و برای رفع نیازهایش حرکت کند، مهم و ضروری است. اما گاها دچار افراط یا تفریط می شود. به عبارت دیگر اینکه دیگرانی وجود دارند که از ما پولدارتر، توانمندتر، قوی تر و غیره هستند، ما را آزار می دهد. حداقل من تا سن 22 سالگی اینگونه زندگی کردم که نسبت به دیگران قبطه می خوردم و می رنجیدم. یا خود را سرزنش می کردم یا کائنات را یا خدا را. اما رفته رفته سعی کردم تا این مشکل و مسئله را به نحوی حل و فصل کنم. در این نوشته توضیح می دهم که چطور توانستم دیدگاهم را کامل تر کنم به طوریکه رنج کمتری متحمل شوم.

درست است که بالاتر از ما خیلی ها وجود دارند که بهشان بیشتر از ما داده شده است؛ از لحاظ توانمندی، ثروت، زیبایی، ژن خوب، فرصت های بیشمار، هوای پاک، لذت و غیره. اما از طرفی دیگر بسیاری آدم وجود دارند که از ما بسیار کم تر دارند. برای مثال من نتوانستم در دانشگاه شریف در رشته درجه 1 ام قبول شوم گرچه احتمالا در رشته دوم ام قبول می شدم. اما همین رتبه ای که من کسب کردم، این مغزی که این رتبه را کسب کرد، این پدرومادری که پول، آب، غذا و منابع در اختیارم گذاشتند تا فرصت درس خواندن پیدا کنم، همه به من داده شده است و البته به خیلی ها داده نشده، خیلی ها در خانواده سطح پایین تر از من در فقر مالی، بدون آب و غذای کافی و با کیفیت و سطح شعور و تحصیلات پایین تر زندگی می کنند. و البته آن هم تقصیر خودشان نیست! به آنها داده شده است. خیلی ها سر یک جای خواب از این شهر به آن شهر، از این تعمیرگاه به دیگری مهاجرت می کنند. حتی فرصت این را ندارند که لای کتاب باز کنند چه رسد به اینکه درس بخوانند، بهترین معلم ها را داشته باشند در بالاترین سطح مدرسه و … و همه این ها به من داده شده است اما به خیلی ها داده نشده است. خیلی ها در خانواده های معتاد به دنیا می آیند که روز به روز وضعشان بدتر می شود. مادرشان از خانه فرار می کند. کنار کارخانه زیر سقف نایلونی زندگی می کنند و غیره. و از این مثال ها بیشمار است. در توان من نیست که اینها را بشمارم. این یک طرف، از طرف دیگر، همان هایی که به اصطلاح در بعدی کامل تر از من هستند، مثلا پولدار هستند، خیلی از ابعاد داده شده به من را ندارند، مثلا پدر راستگو، یا مثلا مادر دلسوز یا خانواده سالم و متحد. می خواهم تاکید کنم خیلی ها از ما پایین تر هستند حتی آنی که ظاهرا خوشحال تر است، از جهات دیگر که ما نمیدانیم، مشکل دارد. و هیچ کس کامل نیست. وقتی چیزی داده می شود چیزی از ما گرفته می شود. در نوشته قبلی هم توضیح دادم، پولدارترین، پر مشغله ترین هم هست، تنهاترین هم هست. بعلاوه برایش عادی است. فیلم The Valet رو حتما ببینید.

در همین راستا، می توان با قاطعیت گفت که چیزهایی که داریم بی شمار است. پا، انگشتان، قلب، چشم و غیره. خیلی ها کور هستند مادرزادی، خیلی ها کر هستند یعنی اصلا درکی از موسیقی ندارند و نمی توانند داشته باشند و این به آنها داده شده است. خیلی ها سرطان دارند، برای این درد جسمی می کشند، باید کلی پول جور کنند، والدین و خانواده شان ناراحت و داغون هستند، باید هر روز برای درمان بیمارستان بروند و می دانند که احتمال دارد بمیرند. ولی من سرطان ندارم و نداشته ام. آب و غذا، هوای پاک، همسایه خوب و و و . و اینها رو با دیدن کسانی که واقعا ندارند می شود به خوبی فهمید.

به طور خلاصه عرضم این است که داشته های ما بیشمار است و وظیفه ما است که چشم مان را باز کنیم و آنچه به ما داده شده را ببینیم. و برای توفیق این موضوع باید نداشته های دیگران را به خوبی ببینیم. چیزهایی که به آنها داده نشده است اما ما داریم. و این به ما کمک می کند جایگاه مان را در هستی بهتر بشناسیم.

ارسال شده در روز‌ نوشت

یک دیدگاه بنویسید