کتاب ذهن حواس جمع

ماهانه کتاب های زیادی در مورد روانشانسی چاپ می شوند. من هم بسیار به این موضوع علاقه مندم و سعی می کنم دنبال کنم. اما اغلب با مطالب تکراری مواجه می شوم و مثال هایی که عینا در کتاب های دیگر وجود دارد.

نویسنده کتاب را با نوشتن مثالی از رابطه خودش با دخترش، روزی که قرار بود با هم کاردستی درست کنند اما پیامی می آید و نویسنده درگیر پاسخ دادن با آن می شود. پس از پاسخ دادن پیام متوجه می شود که دخترش رفته و ادعا می کند که لحظه جادویی ملاقات با دخترش را بخاطر چیزی بی ارزش از دست داده و در واقع ذهن حواس جمع نداشته. همین داستان در کتاب «قلاب» از همین نویسنده نقل شده.
سپس در انتهای همین فصل به امری بدیهی اشاره می کند که: حواس پرتی مانع رسیدن به اهدافتان می شود. و حواس جمع بودن را اینگونه تعریف می کند که: «یعنی با تمام توان تلاش کنید تا کاری که می خواهیم را انجام دهیم». که فکر می کنم نکته خاصی در آن نیست.
در فصل 26 عنوان می کند که «حواس پرتی یکی از نشانه های ناکارآمدی است». سپس استدلال می کند که افسردگی های کاری در ایالات متحده ناشی از نابرابر بودن توازن کار – پاداش است. به نظر من محیط حاکم بر انسان ها غیر قابل تغییر است اما زاویه دید ما، تصمیم گیری درست ما و نحوه مدیریت افکار ما است که ما را افسرده می کند. این که جامعه انسان، جامعه ای بی کفایت است که حقوق انسان را بی اهمیت می شمارد، « ربطی به ذهن حواس جمع بودن ندارد ». در واقع نویسنده این مشکل را بیان کرده اما برای رفع آن راه حلی نگفته.
روی هم رفته هر صفحه از کتاب را که ورق می زنم ردپایی از حقایقی که راه حلی برایش پیشنهاد نشده پیدا می کنم. و ربط دادن چالش های مختلف زندگی انسان به «ذهن حواس جمع». به نظر من زندگی خوب در تعادل است و پذیرفتن شرایط موجود. هر روز از گوشی موبایل مان ساعت ها استفاده می کنیم و واقعا برایمان ارزش دارد، ارتباطاتمان، تفریح و … به گوشی وابسته است و این بد نیست اما ممکن است دقایقی هم بی خود در صفحات مجازی بگردیم. به نظرم مادامی که لذت می بریم و می توانیم تعادل ایجاد کنیم، برنده ایم. این یعنی پذیرفتن خوبی ها و بدی های گوشی همراه. در کل این کتاب را دور ریخت زمان و پول می دانم و راه حل هایش را بسیار کلیشه ای و شیوه نگاهش به زندگی را فریبی برای جذب عوام.
ارسال شده در خلاصه کتاب‌ها

یک دیدگاه بنویسید